بدون عنوان
آرسامی مامان از وقتی میره مهد خیلی شیطون شده. همش می گه مامان من حوصلم سر می ره بگو یه بچه بیاد با من بازی کنه. دیشبم گفت مامان می شه منو بزاری مدرسه شب و روز (منظورش شبانه روزی) تا همش پیش بچه ها باشم.هفته پیشم که رفتیم شمال به من گفت مامان این درختها چه جوری روی کوهها سبز شدند؟ گفت: خدا اینا رو درست کرده. گفت مامان خدا که نمی تونه بیاد پایین درست کنه بره منم نتونستم جوابی بدمگفتم از اون بالا خدا کیسشو باز می کنه دونه هارو میریزه بعدشم بارون میاد اینا سبز می شه.ظاهراً پذیرفت ولی بازم تو فکر بود.امان از فکر بچه های امروزی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی