شمال مجموعه شرکت نفت محمودآباد
روز 5شنبه 12 اردیبهشت من به همراه مامان و بابا و مامان زهره و بابایی ساعت 6 صبح به سمت محمودآباد حرکت کردیم.آقا آرسام کل مسیر رو خواب بود و وقتی رسیدیم بیدار شد و گفت مامان چرا زودتر نمی رسیم خسته شدم.روز جمعه هم مامانی با دایی علی و خاله فاطمه و باران و سبا آمدند. به آرسام خیلی خوش گذشت. کلاً آرسام مثل مامان باباش عاشق سفره مخصوصاً اگر خاله سبا و بارانم همراهش باشند مجتمع خیلی منظره زیبایی داشت یک روز هم سوار دوچرخه کالسکه ای شدیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی